Web Analytics Made Easy - Statcounter

‌معاون فرهنگی اداره کل تبلیغات اسلامی خراسان شمالی گفت: سبک زندگی حضرت فاطمه(س) و امام علی(ع) بهترین الگو برای پسران و دختران امروزی است.

‌بابا محمد ایزانلو در گفت و گو با خبرنگار ایسنا، ‌در رابطه با چگونگی خواستگاری امام علی(ع) از حضرت فاطمه (س)، بیان کرد: بنا بر منابع، برخی از مهاجرین از امام علی(ع) پرسیدند چرا از فاطمه(س) خواستگاری نمی کند ایشان پاسخ دادند به خدا چیزی ندارم، سرانجام نزد رسول خدا رفتند و با شرم  درخواست خود را مطرح کردند، سپس پیامبر(ص) فرمودند آیا چیزی داری و امام در پاسخ گفتند جز زره چیزی ندارم ‌و پیامبر مهریه فاطمه(س) را همان زره که حدود ۵۰۰ درهم و معادل ۲۱ سکه طلا امروزی قرار دادند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وی با اشاره به پایین بودن سن حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) هنگام ازدواج، اظهار کرد: به عقیده بیشتر کارشناسان سن ازدواج زمانی است که فرد به بلوغ جسمی و عقلی رسیده باشد و بتواند مسئولیت زندگی را به دوش بکشد و این امر ربطی به سن و سال ندارد و در افراد مختلف متفاوت است، امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) در آن سن به بلوغ کافی رسیده بودند و منابع تاریخی حاکی از زندگی خوب و سرشار از آرامش و احترام آنان است.

وی تصریح کرد: جهیزیه حضرت فاطمه(س) حاصل از فروش زره امام علی(ع) بود که جمعا شانزده و به قول برخی نوزده قلم جنس که شامل وسایل ضروری و اولیه یک زندگی ساده و کوچک می شد بیشتر نبود که در منابع مختلف به جزییات آن اشاره شده است.

ایزانلو همچنین اظهار کرد، رسول خدا پس از ازدواج دخترشان با حضرت علی(ع) برای آن ها این چنین دعا کردند که خداوندا این دوتن نزد من از همه محبوب ترند تو نیز ایشان را دوست بدار و نسل شان را با برکت و فرخنده فرما و از سوی خود محافظتی برایشان بگمار، من این دو و فرزندانشان را از شر شیطان در پناه تو قرار می دهم، بارالها پلیدی را از آنان بزدا و این عروسی و وصلت را برایشان فرخنده ساز.

وی ادامه داد: مهم ترین پیام ازدواج آن دو حضرت مهرورزی، سادگی و صمیمیت، هم کف و همسان بودن، تفاهم، قناعت، صداقت و ایجاد محیطی سالم و امن برای پرورش انسان های فاضل و وارسته است که پسران و دختران امروزی با الگوگیری از این زوج آسمانی ازدواج آسان و بدون تشریفات و زندگی آرام، صمیمی، با احترام و عاشقانه ای را تجربه خواهند کرد.

وی تاکید کرد: در جامعه امروزی تفاخر، تبرج و تجمل گرایی بسیار زیاد شده است که این ها ضامن خوشبختی جوانان نیست علاوه بر این ها گرانی و مشکلات اقتصادی هم مزید بر علت شده لذا عده ای نیز از این وضعیت سوء استفاده کرده و جوانان را ناامید می کنند و از ازدواج می ترسانند، در صورتی که اگر خیرین، دولتمردان و همه افراد جامعه بکوشند تسهیلات ازدواج را برای جوانان فراهم کنند همچنین در جامعه نیز فرهنگ ازدواج آسان و حذف تشریفات و تجملات رواج پیدا کند و جوانان نیز در راستای سلامت جسمی و اخلاقی خود و کسب مهارت‌های زندگی بکوشند؛ قطعا جامعه بهتر، سالم تر و به دور از آسیب یا حداقل با آسیب کمتری را خواهیم داشت.


انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: ازدواج

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۶۵۳۲۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم

به گزارش خبرآنلاین چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198

دیگر خبرها

  • دانشجو‌های خانه به دوش! / جای خالی خانه دانشجویی در پازل زندگی زوج‌های دانشجو
  • گفتمان انقلاب و ولایت در سراسر جهان تاثیرات گسترده داشته است
  • آیین اختتامیه سیزدهمین جشنواره نوجوان سالم
  • هدایت و تربیت، مهمترین رسالت معلمان
  • دغدغه رهبر انقلاب پیرامون فرزندآوری و ازدواج مجرّدان
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • وحدت مسلمین از مهمترین رهاوردهای اجتماعی حج است
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • برپایی جشن ازدواج ۲۳ پاسدار در سردشت